حقوق مدنی1
2- اموال و مالكيّت
3- كليّات اعمال حقوقي [ قواعد عمومي اعمال حقوقي که در مدني 3 گفته مي شود ، آثار آنها ارادي است ،عمومي هستند و مباحث پايه و كلي هستند ]
4- ضمان هاي قهري: [آثار اعمالی که غير ارادي است ]
5- نكاح ، طلاق ،فرزند و نَسَب
6- بيع ، اجاره ، قرض ، رهن [ که حقوق معاوضی هستند ]
7- وكالت ، عاریه ، وديعه ، مزارعه ، مساقات ، مضاربه [ که حقوق اِِذني هستند ]
8- ارث ، اخذ به شُفعه ، وصی
در مدني3 اين موضوعات بحث مي شود :
1- تعهّد 2- مفهوم قرارداد 3- اقسام قرارداد 4- تشكيل قرارداد 5- آثار قرارداد
6- انحلال قرارداد 7- اجراي قرارداد 8- ايقاع ، ايجاد ، عمل حقوقي يكطرفه
اعمال حقوقي دو دسته اند:
1- قرارداد : با اراده دو نفر بوجود مي آيد
2- ايقاع: با اراده يك نفر به وجود مي آيد . طلاق نمونه اي از ایقاع است که بااراده يك نفر به وجود مي آيد ؛در مقدمات طلاق توافق وجود دارد نه در ايجاد
1- تعهّد :
در نظام هاي مختلف حقوقي محور بحث درچيست ؟ در بعضي از نظام ها محور بحث تعهد ( التزام نيز مي گويند ) است . در حقوق فرانسه محور بحث تعهد است كه سوالات حول محور است مثلاً اينكه تعهّد چيست ؟ موضوع آن چيست ؟ سبب ايجاد تعهد چه چيزهايي است ؟ چه آثاري دارد چگونه ساقط و اجرا مي شود ؟ و نيز محور بحث در نظام حقوقي ايران منابع و اسباب تعهد است نه خود تعهد .
جايگاه عرف در نظام حقوقي ايران
:محقق
رستم اعظمي
مقطع:
كارشناسي ارشد حقوق خصوصي
بهار 87
مقدمه:
حقوق در اصل و منشاء خود، از عرف و آداب و رسوم مردم به وجود آمده چون عرف قبل از پيدايش قانون و قانونگذاري بر جوامع بشري حاكم بوده است. بنابراين عرف از نظر تاريخي بر ديگر منابع حقوق مقدم ميباشد، چون وضع قانون ويژه دوراني است كه جامعههاي ابتدائي نظم حقوقي يافت و نهاد دولت مايه گرفت. از قوانين كهن حمورابي دو هزار سال پيش از ميلاد مسيح تدوين شده است، قوانين يهود و ماني و هند باستان و آتن نيز مربوط به ساليان پيش از اين است، ولي با معيارهاي كنوني بايد اين قوانين را مجموعههايي عرف تدوين شده دانست.
سئوالات تحقيق عبارتند از :
1- آيا ميتوان عرف را به عنوان يك منبع مستقل در كنار منابع ديگر حقوق مطرح كرد يا نه؟
2- عرف حادث بعد از دوره تشريع (قانونگذاري) از چه جايگاهي برخوردار بوده و مباني حجيت و اعتبار عرفهاي جديد چيست؟
3- در صورت تعارض ميان عرف با قوانين امري و تكميلي كدام مقدم است؟
فرضيات:
1- در قوانين موضوعي ايران عرف مسلم يعني عرفي كه در نتيجه تكرار و انس افراد به آن، مخالف با آن ناپسند بوده و احساسات افراد را جريحهدار نكند و برخلاف اخلاق حسنه نبوده و مخل نظم عمومي محسوب نشود معتبر و حجت شناخته شده و به عنوان يك منبع مستقل در كنار منابع ديگر حقوق مطرح شده است.
2- عرف حادث بعد از دوره تشريع (قانون گذاري )نيز ميتواند به عنوان يك منبع حقوقي نيز تلقي شده و گاهي نيز به عنوان منبع تفسيري مورد استفاده قرار گيرد.
3- در تعارض ميان عرف و قانون امري، قانون امري مقدم است چون تعارض عرف با نظم عمومي است و درصورت تعارض عرف با قوانين تكميلي عرف مقدم خواهد بود.
فصل اول: نقش عرف به عنوان منبع
مبحث اول: منشأ عرف
گفتار اول: قانونگذار و متصديان حكومت
كفتار دوم: وجدان و اراده عموم مردم
مبحث دوم: اركان و عناصر عرف
گفتار اول: عنصر مادي
گفتار دوم: عنصر معنوي (رواني)
فصل دوم: موقعيت عرف در تعارض
مبحث اول: تعارض عرف وقانون
گفتار اول: تعارض عرف با قوانين امري، نظم عمومي و اخلاق حسنه
گفتار دوم: تعارض عرف با قانون تكميلي
گفتار سوم: تعارض عرف با قوانين متروك
گفتار چهارم: تعارض عرف با روح قانون
گفتار پنجم: تعارض عرف با مفاد ضمني عقد
مبحث دوم: تعارض دو عرف (تعارض عرف با عرف)
فصل سوم: محاسن و معايب عرف
مبحث اول: محاسن عرف
مبحث دوم: معايب عرف
فصل چهارم: قلمرو حاكميت عرف
مبحث اول: حاكميت عرف در حقوق خصوصي
گفتار اول: ارجاع صريح قانون به عرف
گفتار دوم : رجوع ضمني به عرف
گفتار سوم: قواعد عرفي متمم قانون
مبحث دوم: حاكميت عرف در حقوق جزا
كفتار اول: منابع حقوق جزا موضوعه ايران
بند الف: منابع الزامي حقوق جزا
بند ب: منابع ارشادي حقو جزا
گفتار دوم: نقش عرف در تشخيص مسائل كيفري
نتيجهگيري:
اعتبار عرف به عنوان يك منبع حقوقي قابل ترديد نيست حتي عرف حادث بعد از قانونگذاري نيز ميتواند به عنوان يك منبع حقوقي تلقي شده و گاهي نيز به عنوان منبع تفسيري مورد استفاده قرار گيرد. در قوانين موضوعي ايران، عرف مسلم يعني عرفي كه در نتيجه تكرار و انس افراد به آن، مخالفت با آن ناپسند بوده و احساسات افراد را جريحهدار نكند و مخل نظم عمومي محسوب نشود معتبر و حجت شناخته شده است. به عنوان مثال در ماده 220 قانوني مدني آمده است عقود نه فقط متعاملين را به اجراي چيزي كه در آن تصريح شده است ملزم مينمايد، بلكه متعاملين به كليه نتايجي هم كه به موجب عرف و عادت يا به موجب قانون از عقد حاصل ميشود، ملزم ميباشند. و حتي با استفاده از مواد ديگر قانون مدني مانند ماده 280 در مييابيم كه درصورت تعارض عرف و عادت با قوانين تكميلي، حكم عرف مقدم خواهد شد. ولي در تعارض ميان عرف با قانون امري، قانون مقدم است چون تعارض عرف با نظم عمومي است. الفاظ، كلمات و عباراتي كه متعاقدين در اسناد خود به كار ميبرند، ميبايست در معاني عرفي خود حمل نمود نه به معني ادبي و لغوي آن (ماده 224 قانون مدني) و در ايقاعات نيز همجون عقود، بايد الفاظ بر معاني عرفي خود حمل شوند. در برخي مواد آيين دادرسي مدني نيز، به طور صريح و ضمني به عرف ارجاع شده است. مثلاً در مواد 6، 211 و 293 بترتيب قراردادهاي مخل نظم عمومي يا برخلاف اخلاق حسنه و يا اظهار خلاف نظم عمومي و يا عفت عمومي و مصالح عامه و ادامه مطالب....
صهیونیسم غاصب
حسين راه نجات
گاندى - چنان كه خود نگاشته است - در سال 1869 در پوربندار ديده به جهان گشود. او در انگلستان دانش اندوخت و در بمبئى و افريقاى جنوبى به كار سياست پرداخت. گاندى در آفريقا از هنديانى كه در آن ديار مىزيستند، طرفدارى كرد و در پرتو تلاشها و مبارزاتش، در سال 1914، بخشى از مقررات ظالمانه آن منطقه لغو شد. او پس از اين پيروزى به هندوستان باز گشت تا براى رهايى هند به نبردى بزرگتر دست يازد. در اين موقعيت، مقاومت منفى پيش گرفت؛ پيراهن ساده هندى پوشيد و كوشيد با نخريسى روزگار بگذراند. اين روش بازتاب عقيده شخصى وى بود: هندى بايد با صنايع ملى زندگى كند.
به تدريج پيروانش فزونى يافتند و تحت تأثير سخنان عميق و راهنمايىهاى پدرانهاش در مسير استقلال گام نهادند. در سال 1921 كنگره ملى هند در اختيار وى قرار گرفت. او به شيوه خاص خويش و مقاومت منفى قدم به قدم پيش رفت تا آن كه در سال 1922 به جرم توطئه عليه مصالح كشور به شش سال زندان محكوم شد. دو سال بعد آزاد گرديد و بىدرنگ رياست كنگره ملى هندوستان را به عهده گرفت. پشتكار گاندى در مبارزه عليه انگلستان سبب شد تا ديگر بار روانه زندان شود. سرانجام - چنان كه او مىخواست - استقلال هند تحقق يافت؛ ولى در سال 1948، در حالى كه به سوى فرماندهان و دوستانش مىشتافت، گلولهاى وى را از پاى در آورد و نتوانست رهاورد تلاشها و مبارزاتش را مشاهده كند. هنگامى كه گلوله او را بر زمين افكند، چنين گفت: هند آزاد شده است.1
گاندى درباره نقش خويش در استقلال هند مىگويد: «من براى مردم هند چيز تازهاى نياوردهام. فقط نتيجهاى كه از مطالعات و تحقيقاتم درباره تاريخ زندگى قهرمانان كربلا به دست آوردهام، ارمغان ملّت هند كردم. اگر بخواهيم هند را نجات دهيم، واجب است همان راهى را بپيماييم كه حسين بن على)ع( پيمود».2
پي نوشت:
1. گاندى و مقاومت منفى، سوزان لايسه، ترجمه عنايت. )مقدمه(.
2. مهارتما گاندى، على ابوالحسنى )منذر(، ص 305.
خانه دلم
قاب قلم
نجوا با امام حق
مهدى جان، امروز مىخواهم از سوز عشق برايت بگويم. از سوز عشقى كه مرا مجنون تو كرده است؛ امّا هزار افسوس كه خانه دلم را براى تو مهيا نساختهام. عاشق تو هستم؛ نمىدانم اين عشق سوزان در كجاى جانم جاى گرفته است كه چنين بى تابم كرده.
مولايم، شرمندهام از اينكه خانه دلم را براى حكمرانىات مهيا نساختهام؛ از كاروان عاشقان واقعىات عقب ماندهام و مركب را هوارى ندارم كه به اين كاروان شورانگيز دست يابم. مىترسم هرگز به آستان جلالت ره نيابم و چون غبار بازمانده از كاروانها در تهيدستى و سرگردانى فرو روم، بى هيچ آرامشى و پناهى.
دريا آشنايان به عمق درياى عشق فرو رفتند و من در ساحل ماندهام. نه چشمى دارم كه آن همه زيبايى را ببينم و نه انسى با امواج كه با آنها در آميزم و نه پرتوى از عشق كه به حقيقت راه يابم.
يا قاطع البرهان،
همه مرغان نغمه خوان به عشق تو مىسرايند. همه چشمهها به عشق تو مىجوشند. گلها و گياهان به عشق تو جان مىگيرند. ايمان دارم كه »دجّال«ها رسوا مىشوند و »سفيانى«ها سر به نيست مىگردند و فرياد تو، نداى حيات بخش تو و مهرورزىهاى تو كران تا كران را در بر خواهد گرفت.
اى آقا و مولايم،
همه عاشقان دلسوختگانت از تو مىخواهند خداى را براى نزديك شدن ظهورت بخوانى تا غمها مان كاستى پذيرد.
اى پاکتر از زلال آب
قاب قلم
يا صاحب العصر و الزمان! وقتى باران بيايد، كوير تشنه دلم جرعه جرعه آبى آسمانى مىنوشد. وقتى باران بيايد، روح كويرى و خستهام از زلال قطراتش سيراب مىشود. وقتى باران بيايد، تمام وجودم از لطافت و آرامش سرشار مىشود.
آرى، آرى، من سبزسبز خواهم شد و عشق را خواهم فهميد. وقتى باران بيايد، عطر خوش خاكِ باران خورده، فضاى كوچه را پر مىكند و مشام جان را مىنوازد. در اين هنگام، عطش انتظار به پايان خواهد رسيد و برق ذوالفقار چشمان عالم را خيره خواهد ساخت.
وقتى باران بيايد، توهم خواهى آمد، اى روح سبز زندگى. با آمدنت حيات دوباره زنده خواهد شد.
مهدى جان، در غيبت تو باران نباريد و حتّى ابركى هم از آسمان نگذشت. كى مىآيى؟ نمىدانم؛ امّا مىدانم چشمان بهار بىنگاهت مىلرزد. نگاه پنجرهها بىچشمانت تاريك است.
ديرى است كه از چشمان منتظرمان اشك جارى است؛ اشك انتظار. آيا شود آن روز كه گوشه چشمى به ما كنى؟
مولاى من، جهان در شكوه انتظارت نشسته است. جهان در انتظار تو است. عشق تو همه را منتظر كرده است. همه دلتنگند، دلتنگ ديدار روى تو.
اى پاكتر از زلال آب، مهدى، بيا.
زهد
|
|
|
علل گرایش وآثار ابتلابه موادمخدر
|
|
|